۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

ریچاد داوکینز و پیراهن عثمان دیلی میل

دیلی میل (از زرد ترین جراید بریتانیا) تیتر زده که ریچارد داوکینز در یک مناظره با سراسقف کانتربوری گفته:« من با قطعیت نمی توانم بگویم که خدا وجود ندارد. مشهورترین اتئیست دنیا می پذیرد که در واقع اگنوستیک است». همین تیتر کافی است تا خداباوران سطحی (که هیچ نیازی نمی بینند به خود زحمت دهند و آرای این متفکر بیخدا را در کتاب های او بخوانند) هلهله کنند که داوکینز به صراط مستقیم خداباوری برگشته یا دست کم از مواضع «کفرآمیز» سرسختانه ی خود عقب نشینی کرده است.  اما آیا واقعا داوکینز چیز تازه ای گفته یا از دیدگاه های اساسی خود عدول کرده است؟ برای پاسخ بگذارید بخشی از مناظره را که مبنای تیتر جنجالی دیلی میل است بازخوانی کنیم. [ترجمه ی ویدئو مناظره] 

-----------
مجری مناظره: ریچارد، فکر می کنم شمامعتقدید که اثباتی برای عدم وجود خدا دارید؟

داوکینز: نه من چنین اثباتی ندارم. این برداشت اشتباهی از نگرش من است. من در کتاب «پندار خدا»‌گفته ام که در یک مقیاس هفت نمره ای، که در آن 1 به معنی این است که 'می دانم خدا وجود دارد' و 7 به معنی این است که 'می دانم که خدا وجود ندارد' ، من به خودم نمره 6 می دهم.

مجری: خب پس چرا به خودتان اگنوستیک نمی گویید؟

داوکینز: می گویم. اما فکر می کنم که...

مجری [با خنده]: شما مشهورترین بیخدای دنیا محسوب می شوید!

داوکینز: خب، من چنین لقبی به خودم نداده ام. [خنده حضار] الان به خودم نمره 6.9 می دهم [خنده حضار]

داور: اما شما یک برهان بوئینگ 747 را مطرح کرده اید تا نشان دهید که وجود خدا بسیار نامحتمل است...

داوکینز: به اعتقاد من وقتی درباره اگنوستیسیم حرف می زنیم بسیار مهم است بین این دو موضع تمایز بگذاریم: یکی اینکه 'نمی دانم وجود دارد یا نه. بنابراین این یک احتمال 50-50 است'. این یک نوع اگنوستیسیسم است که من قطعا قبول ندارم. من فکر می کنم فرد می تواند با تخمین های احتمالاتی با این مسائل برخورد کند و به اعتقاد من احتمال وجود هرگونه خالق ماوراءطبیعی خیلی خیلی کم است. بنابراین من فکر می کنم در مقیاس احتمالاتی بالا نمره من 6.9 است.

------

اما در مقیاس احتمالاتی هفت تایی برای باور به وجود خدا  در کتاب پندار خدا داوکینز نمره 6 این طور تعریف کرده :

6. احتمال خیلی پایین، اما بیش از صفر. بیخدایی در عمل. "نمی توانم قطعاً بدانم اما فکر می کنم که وجود خدا خیلی نامحتمل است، و زندگی ام را برپایه ی نبودن اش پی می گیرم.


می بینیم که سخن داوکینز در مناظره هیچ منافاتی با مطلب بالا ندارد. بنابراین تیتر دیلی میل جنجالی و بالقوه اشتباه برانگیز است (همان طور که اقتضای طبعیت جراید زرد و سطحی است). از طرف دیگر مومنان به ادیان هم دلیل موجهی ندارند که به خاطر بازگشت داوکینز به صراط مستقیم (!) یا حتی عدول او از مواضع بیخدایانه اش هلهله کنند. داوکینز همان که بود باقی مانده: کابوس جزم باوران مذهبی. 


---
برای مطالعه بیشتر:



۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

با مرده ریگ ادبیات دینی چه کنیم؟


به خاطر قرنها سیطره دین بر زندگی مردم ادبیات دینی هم جزء مهمی از زبان فارسی شده. خیلی از اصطلاحاتی که ما  به کار می بریم بدون اینکه خودمون بخوایم رنگ و بوی دینی یا اسلامی دارند. 
این ماجرا رو یه دوست برام نقل کرد:‌ یه نفر که تازه مسیحی شده بود و عشق میسیونری داشت  اومد و کلی برام روضه خوند که اسلام دین کثیفیه در عوض مسیحییت خیلی قشنگه و خداش خیلی عشقه و الی آخر. وقتی که موعظه اش تمام شد و خواست بره گفت کاری نداری؟ یا علی !

جاهای دیگه هم دیده ام که افراد دین ستیز دوآتشه ی کم سواد (بیخداهای آبادی به قول هیلری پاتنم؟)  از اصطلاحات ظاهرا منتاقضی مثل این استفاده می کنند:


والله کتاب نقد دین که زیاده...

 - یه بنده خدایی  بود که قبلا چند تا پست اینطوری گذاشته بود..

- ایول به این کتابای ضد دین!


بعضی ها معتقدند که باید به هر قیمت از هر نوع اصطلاحی که ریشه اسلامی-عربی داره خودداری کرد. این دسته که می شه اسمشون رو ارتدوکس های پاکزبانی گذاشت و معمولا بیشتر توی لس آنجلس و حومه پیداشون می کنید «سلام» رو هم جزء منهایت موکد می دانند و به جاش از «درود» استفاده می کنند. برای شخص من که با ایده های باستانگرا هیچ میانه ای ندارم البته این یک واکنش باستانگرایان اسلام ستیز بیشتر مایه تفریح است


من شخصا با گفتن سلام مشکلی ندارم چون هیچ مولفه اسلامی درش نمی دونم (سلام که مخفف سلام علیکم و رحمت الله  که نیست؟) اما یه مورد رایج دیگه که فکر کنم خیلی مواقع باعث زجر ایرانی های از دین بریده می شه خداحافظی کردن است که خیلی برای خودم پیش اومده. یعنی با دوستی که می دونم اون هم مثل خودم بیخداست صحبت می کنیم. وقتی می خواهیم صحبت رو تمام کنیم یک کم معذب هستیم و نمی دونیم چی بگیم. هر دو مون می دونیم که گفتم خداحافظ یک جورایی نامناسب و حتی مسخره است. می دانیم که  آلترناتیوهایی مثل «روزخوش» یا «بدرود» هست ولی خب انگار هر چیز دیگه ای غیر از «خدافظ» برای ختم کلوم بگیم یک مقدار تصنعی به نظر می آید. برای همین گفتگو در آخر یک کم اصطلاحا بکس وباد می کنه!

این معضلات زبانی نشون می ده که این اصطلاحات دینی چقدر چسبناک هستند. یعنی تغییرات زبان هم مثل اخلاق و سایر آداب قراردادی بشری با یک لگ (تاخیر زمانی) پشت سر تغییرات فکری مردم حرکت می کنه. ظاهرا کاریش هم نمی شه کرد. یک نمونه از این تغییرات goodbye ه که در اصل (یعنی تا قرن شانزدهم) بوده God By ye یعنی دست خدا به همراهت. اما بعدا تغییر شکل داده و الان دیگه هیچ بار دینی نداره.  

حالا اگر شما هم چنین تأملاتی داشتید خوشحال می شم پاسخ شما رو درباره این سوالها بشنوم:

- آیا به نظر شما ما به عنوان کسانی که از دین بریدیم باید از  کاربرد اصطلاحات دینی (مثل خداحافظ, والله, ای ولله و ...) خودداری کنیم؟ اگر آره چرا آره؟‌ اگر نه چرا نه؟
- اگر فکر می کنید کاربرد اصطلاحاتی که بار دینی دارند مناسب نیست، به نظرتون چطور باید اون ها رو جایگزین کرد و با چی؟