۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

چرا خامنه ای عراقی زاده ها را برای پست های کلیدی دیکتاتوری اش ترجیح می دهد؟



به نظر من دو دلیل داره: 

۱. عقده حقارت خامنه ای از اینکه در دوره جوانی توی عراق نتوانسته تحصیل کنه: توی سلسله مراتب آخوندهای شیعه، تحصیل کردن  و زندگی در «عتبات عالیات»  (دکان های کاسبی سنتی ملاهای شیعه سر قبر امامان) کلی کلاس داره (قابل مقایسه با زندگی در غرب و تحصیل توی هاروارد و MIT برای نسل جدید!). چون عموما این طور تصور می شده که کسی که در عراق و کنار قبور ائمه زندگی کرده (به قول قدما «مجاور شده») می تونه عربی رو بهتر حرف بزنه و با تلفظ «ع» از ته معده و سوت زدن موقع تلفظ «ص» نشان بدهد آخوند عربی دان تر و در نتیجه فرهیخته تری است چرا که به زبان الله بهتر صحبت می کند.چنین کسی می تواند مردم (اسپانسرهای بالقوه) جلوه بدهد که به عرش الاهی و سلسله مراتب قدرت الاهی نزدیک تر است و سرویس روحانی اریجنال تری را عرضه می کند. چه بسا دیکتاتور سرشار از بغض و عقده با زیردست کردن این عراقی زاده ها می خواهد این عقده قدیمی «عراق نرفته» بودن خودش را سرکوب کند

دلیل دوم: همان طور که خیلی از دوستان گفته اند و نوشته اند خیلی از این آخوندها و آخوندبچه های عراقی زاده به خاطر اینکه دوران کودکی و شکل گیری شخصیت شان را در کربلا و و نجف گذرانده اند هیچ خاطره معنادار و عرق ملی به ایران و ایرانی ندارند. وطن و آب و خاک برای اینها عاطفه ای برنمی انگیزد  (مثل خمینی که هیچ احساسی از آمدن به ایران نداشت). از جهت اقتصادی هم روزی شان از قِبَل کاسبی بر سر منابر و دریافت وجوهاتی بوده که شیعیان نادان برای خمس و زکات و زیارت قبور قدیسین شیعه و (به قول صادق هدایت) استخوان سبک کردن خرج می کنند. آب و خاک و زمین هیچ گاه منبع مستقیم رزق این صنف دین فروش نبوده است. الان هم که یمن چنگ انداختن روی درآمدهای سرشار نفتی ایران همچنان منتزع از آب و خاک به نوعی دیگر به زندگی انگلی شان ادامه می دهند. به بیان دیگر این جماعت هیچ وقت ریشه در خاک نداشته اند. وقتی کسی ریشه ای در خاک نداشته باشد آماده تر است تا آن خاک را به باد دهد. 

 با توجه به این موارد به نظرم عجیب نیست که می بینیم خامنه ای این جماعت عراقی زاده را به نوکری ترجیح می دهد و این نوکران کوردل بهتر از دیگران حاضرند  با طیب خاطر چاکر و فرمانبر سیاست های ضدانسانی و ضدایرانی دیکتاتور شیعه باشند. 






۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

به حضور سایت تروریستی شیعه آنلاین در هلند خاتمه دهیم

در پی حکم ارتداد شاهین نجفی توسط  آیت الله صافی گلپایگانی (از ملاهای نزدیک به حکومت ج.ا)، سایت تروریستی شیعه آنلاین امروز اعلام کرده که به هر کس که شاهین نجفی را ترور کند ۱۰۰ هزار دلار پاداش خواهد داد. تأمین کننده مالی این پاداش یک « یک بانی خیر از یکی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس»‌ عنوان شده است. جرم شاهین از نظر این تروریست های شیعه  چیزی نیست جز آهنگ «آی نقی!»



اینکه این سایت نزدیک به فناتیک های مذهبی حاکم بر ایران بار دیگر طبق سنت خمینی جنایتکار حکم قتل یک هنرمند آزاداندیش و دلیر را صادر کرده که به  خود جرأت داده تابوهای مهمل دینی را به چالش بگیرد چیز جدید و تعجب برانگیزی نیست. نکته اینجاست که سایت تروریستی شیعه آنلاین توسط Leaseweb که یکی از بزرگ ترین سرویس دهنده های اینترنت در هلند و کل اروپاست هاست می شود. 



از سوی دیگر طبق قوانین دولتی همه کشورهای اروپا و آمریکایی از هاست کردن سایت های تروریستی منع شده اند و این در تمام مقررات استفاده آنها هم درج شده است. بنابراین با گزارش این جایزه تروریستی شنیع شیعه آنلاین به لیزوب می توانیم باعث قطع سرویس به این سایت تروریستی و سایت های مشابه شویم. برای این کار کافی است ایمیلی به بخش abuse لیزوب بزنید و این جایزه تروریستی را گزارش دهید. ایمیل گزارش سوءاستفاه لیزوب:  abuse@leaseweb.com 


 من خودم این ایمیل را فرستادم. شما هم می توانید از این متن یا متن مشابه برای گزارش این جایزه تروریستی استفاده کنید:

I would like to inform you that www.shia-online.ir, a extremist Shiite website sponsored by Iran's regime and hosted by Leaseweb, has offered a $100,000 prize to anyone who assassinate Shahin Najafi, a popular Iranian rap singer living in exile. Shahin Najafi has allegedly ridiculed one of the Shiite Imams in his latest song. The url of the concerned terrorist announcement is:
http://www.shia-online.ir/article.asp?id=22927&cat=1
Since you are obliged by European laws and your own term of service to not tolerate terrorist sites on your network, I urge you to immediately terminate your service to Shia-Online and any related sites of the same client.
Kind Regards,  

با کمک به قطع سرویس لیزوب به شیعه آنلاین همبستگی خود را با حرکت شجاعانه شاهین نجفی عزیز نشان دهیم و درس عبرتی به بنیادگراهای شیعه بدهیم که با این رویه تروریستی نمی توانند جایی در دنیای آزاد داشته باشند. 

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

خون در موبایل


 بیشتر ما مصرف کننده مارک های موبایل هستیم اما شاید کمتر کسی بداند که در پس پرده تجارت جهانی موبایل چه می گذرد. فیلم «خون در موبایل» می کوشد از واقعیت پشت پرده این صنعت پرده بردارد. 

رقابت بین شرکت های موبایل سازی داغ تر از همیشه است. قسمت عمده ماده معدنی کولتان Coltan جهان که برای ساخت مدارهای موبایل ضروری است  از جمهوری دموکراتیک کنگو تأمین می شود. مستعمره سابق بلژیک، کشوری بسیار وسیع و بالقوه فوق العاده غنی در قلب آفریقا، که محل مهیب ترین فاجعه انسانی پس از جنگ جهانی دوم بوده است. درپی جنگ های داخلی در کنگو فقط از ۱۹۹۸ به این سو 5.4 میلیون انسان جان باخته اند و 300 هزار زن مورد تجاوز قرار گرفته اند. جنگ های داخلی در کنگو و این فاجعه انسانی با این مقیاس دهشتناک عمدتا بر سر تسلط بر این منابع استراتژیک کانی های نادر بوده است. (منبع)

 با این وجود، در تمام این سال های قتل و غارت و تجاوز، کمپانی های معظم موبایل سازی  با طیب خاطر مواد خامی را که از معادن شرق کنگو  توسط جنگ سالاران استخراج و به خارج قاچاق می شود خریداری کرده اند و همچنان از این «بازار آزاد» مواد خام ارزان سود سرشاری به جیب می زنند. برای نمونه، نوکیا در ده طی سال اخیر از یک شرکت محلی فنلاندی به یک غول جهانی تولید موبایل تبدیل شده است. از هر سه موبایل دنیا یکی نوکیا است.  نوکیا یکی از خریداران عمده کانی های نادری است که از منابع شرق کنگو استخراج می شود اما نه نوکیا و نه هیچ شرکت چندملیتی دیگر هیچ گاه حاضر به قبول مسئولیت در خرید این کانی های خونبار نشده است.


فیلم Blood on the Mobile (خون در موبایل) رابطه بین موبایل های ما از یک طرف و جنگ داخلی در کنگو و  «مسئولیت» نوکیا از سوی دیگر را واکاوی می کند. سازنده دانمارکی فیلم، فرانک پولسن، به جمهوری دموکراتیک کنگو سفر می کند. از مناطق معدنی تحت کنترل جنگ سالاران و کار محنت بار کارگران در معادن کولتان فیلم میگیرد ونحوه تولید و صدور کولتان را به تصویر می کشد.  جنگسالاران رقیب محلی مدام بر سر کنترل منابع درگیر هستند و  پول «مالیات»ی را که از تولید و صادرات  در می آورند صرف خرید اسلحه بیشتر می کنند. کالایی که به راحتی می توانند از «بازار آزاد» تأمین کنند (در پرانتز: می دانید که مقررات جهانی برای تجارت اسلحه از مقررات تجارت موز هم کمتر است؟!)  یکی از سلاح های رایج این جنگسالاران آنها برای تهدید و کنترل جمیت کارگر و بومی، تجاوز به زنان بوده است.

کانی های نادر در مناطق تحت کنترل جنگ سالاران در طاقت فرساترین شرایط کاری در تونل های سست و مرگبار استخراج می شود و سپس در فرودگاه های صحرایی  بار هواپیماهای اجاره ای روسی می شود و به کارخانه های شرق آسیا فرستاده می شود. سرمایه داری نئولیبرال بر خلاف سلف امپریالیست اش نیازی به توسعه زیرساخت های لازم برای استثمار نمی بیند. دولت مرکزی کنگو جز کمیسیون گرفتن برای «مجوز استخراج»  عملا هیچ کنترلی بر این تجارت پرسود  ندارد.  کانی های چپاول شده از شرق کنگو در مالزی و سایر کشورهای شرق آسیا ذوب و با مواد رسیده از دیگر نقاط جهان ترکیب می شود و در نهایت از این مواد خام کمیاب در ساخت خازن ها و باتری موبایل های محبوب ما استفاده می شود.

پس از سفر به کونگو، پولسن می کوشد با مقامات شرکت نوکیا به عنوان یکی از بزرگ ترین تولید کنندگان موبایل دنیا گفتگو کند. آنها از هرگونه قبول مسئولیتی طفره می روند. مسئولین روابط عمومی نوکیا می گویند دقیقا نمی توانند تعیین کنند که مواد کانی مورد استفاده شان از شرق کنگو تأمین می شود و از کانی های منازعه بار (Conflict minerals) هستند. متخصصان مستقل مواد کانی اما اظهار می کنند که تعیین محل دقیق استخراج کولتان با بررسی ساختار میکروسکپی آن کاملا ممکن است.  روشن است که نوکیا، که در تبلیغات رسانه ای خود علاقه دارد خود را قهرمان مسئولیت شرکتی Corporate responsibility قلمداد کنند، به سادگی علاقه ای به این مکان یابی ندارد  و در مورد عدم مباشرت خود در تأمین مالی خونبارترین منازعه پس از جنگ جهانی دوم به سادگی دروغ می گوید.

البته نوکیا اینجا تنها شریک جرم فاجعه عظیم انسانی کنگو نیست. نوکیا فقط یکی از شرکت های چندملیتی ذی نفع در فاجعه انسانی جمهوری دموکراتیک کنگو بوده است. اگر سرمایه داری از هفت دولت آزاد  به این راحتی نمی توانست به واسطه جنایتکاران محلی بر این منابع چنگ بیندازد مسلما مردم کنگو شاهد این جنگ و مصیبت های مرگباری نمی شدند که سودش در نهایت به به جیب سهامداران شرکت های چندملیتی و جنگ سالاران و سیاستمداران فاسد در آفریقا سرازیر می شود.   در یک جمله، این فیلم نقش سرمایه داری نئولیبرال را در بزرگ ترین فاجعه انسانی پس از جنگ دوم جهانی به تصویر می کشد. 

سایت رسمی فیلم Blood on the Mobile:

لینک دانلود فیلم (تورنت)



یک ویدئو مربوط به کانی های منازعه (Conflict minerals )
http://youtu.be/aF-sJgcoY20

۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

خاتمی متشکریم!

خاتمی به خاطر شرکت زبونانه ات در مضحکه ی انتخابات مجلس از تو سپاسگزاریم. تو با رفتار اخیرت چیزهایی را به ما یادآور شدی که همپالگی هایت به سختی سعی در زدودن از  حافظه تاریخی  ما داشته اند. تو به ما یادآور شدی «جنبش سبز» برای تو و همپالگی هایت چیزی جز اسم رمز باند اصلاح طلب برای بازگشت به کرسی های قدرت در ج.ا نبوده است. هر چند که این اسم برای بسیاری از ما نویدی از آزادی و عدالت بود. به ما یادآور شدی که گرچه رنگ علف شدیم اما خوراک خران خمینی نشویم. تو به ما یادآوری شدی که وقتی «مصالح نظام» و در میان باشد همه چیز مصالحه کنی از خون شهید عزت ابراهیم نژاد در جنایت کوی دانشگاه ۱۳۷۸ گرفته تا شهید صانع ژاله و  محمد مختاری در ۲۵ بهمن ۸۹  و ده ها شهید و صدها و هزاران زخمی و زندانی و کتک خورده بی نام و نشان دیگر راه آزادی فدای مصلحت باند اصلاح طلب برای حفظ «پنجره گفتگو با قدرت» می شود {توجیه رجبعلی مزرووعی، از اصلاح طلبان مقیم پاریس برای شرکت تو در مضحکه انتخابات}



تو ماه پیش برای ارباب ات خامنه ای نسخه پیچیده بودی که شرایط حداقلی تو برای شرکت در مضحکه انتخابات این هاست: «آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه و گروه‌ها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد» {منبع}. هیچ کدام از این شرایط محقق نشد و تو باز شرکت کردی. بعضی از دوستان سابق ات گفتند که لابد از «خوف» بوده. البته تو هر صفتی داشته باشی، به صفت شجاعت مشهور نیستی. من بر جبونی ات خرده نمی گیرم چون اگر هر گونه شبهه ای درباره تو داشتم (که نداشتم) خیلی وقت پیش، درست پس از واقعه ی کوی دانشگاه زدوده شد. زمانی که نشان دادی وقتی پای حفظ نظام درمیان باشد در جدا کردن صف خود از مردم ذره ای درنگ نمی کنی. اما  باز از تو ممنونم چون به مایی که از آلزایمر تاریخی رنج می بریم نشان دادی که زیر بیرق «سبز» دو هیئت کاملا متفاوت سینه می زنند. دسته ای بی شمار از مردمان صادق و بی آلایشی که جرعه ای آزادی و نسیمی از دموکراسی می خواهند. جوانانی که از نظام محبوب تو و هر چیزی که رنگ بوی ج.ا دارد مثل طاعون نفرت دارند. دسته ای دیگر کسانی چون تو و یاران فرصت طلب خارج نشین ات که ی که بند ناف هویت سیاسی تان را نظام ضدبشری ج.ا بریده اند و «سبز» پشمینه ای است که می خواهید از آن تریج دیگری بر قبای صدارت بدوزید. دموکراسی به سادگی اولویت و دغدغه سلک شما نیست. شرکت تو در مضحکه انتخابات فقط نیشتر دیگری بود بر زخمی چرکین که از سال ۸۸ مانع بالندگی جنبش ضددیکتاتوری کشورمان شد. 

از تو ممنونیم که بر این مغاک میان ما مردم خسته از جمهوری اسلامی و باند اصلاح طلب نور دیگری تاباندی. هر چند که با این عمل کار یاران ماله کش ات را سخت کردی. ماله کشان جرس ابتدا شرکت تو را انکار کردند. بعد که دم خروس هویدا شد گروهی از ماله کشان گفتند که شرکت تو اهمیت چندانی ندارد چرا که تو فقط سر خود و لابد از روی تکلیف دینی تقیه کردی و حرف های چندماه پیش ات را به سان گربه ای که بر مدفوع خود خاک می پاشد دفن کردی. بعد که دیدی عرصه تنگ شده و حتی یاران سابق بر تو خرده می گیرند گفته ای که رفتی و فقط روی برگه نوشته ای «جمهوری اسلامی» ! {روایت نورانی نژاد}  به علاوه تاکتیک قدیمی آخوندی زدن خود به موش مردگی و «اندک آبرویی دارم»‌ را به کار گرفتی و گفتی که به خاطر زندانیان سیاسی رأی داده ای. دیدن قیافه یاران سابق ات و زندانیان سیاسی امروز موقع شنیدن این توجیه تراشی ها تماشایی خواهد بود. احسنت بر تو که حتی در پررویی و دغل سرآمد دجالان زمانه هستی. تو چهره عریان یک اصلاح طلب واقعی را به مردم نشان دادی به خودت افتخار کن سید شکلاتی!

۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

ریچاد داوکینز و پیراهن عثمان دیلی میل

دیلی میل (از زرد ترین جراید بریتانیا) تیتر زده که ریچارد داوکینز در یک مناظره با سراسقف کانتربوری گفته:« من با قطعیت نمی توانم بگویم که خدا وجود ندارد. مشهورترین اتئیست دنیا می پذیرد که در واقع اگنوستیک است». همین تیتر کافی است تا خداباوران سطحی (که هیچ نیازی نمی بینند به خود زحمت دهند و آرای این متفکر بیخدا را در کتاب های او بخوانند) هلهله کنند که داوکینز به صراط مستقیم خداباوری برگشته یا دست کم از مواضع «کفرآمیز» سرسختانه ی خود عقب نشینی کرده است.  اما آیا واقعا داوکینز چیز تازه ای گفته یا از دیدگاه های اساسی خود عدول کرده است؟ برای پاسخ بگذارید بخشی از مناظره را که مبنای تیتر جنجالی دیلی میل است بازخوانی کنیم. [ترجمه ی ویدئو مناظره] 

-----------
مجری مناظره: ریچارد، فکر می کنم شمامعتقدید که اثباتی برای عدم وجود خدا دارید؟

داوکینز: نه من چنین اثباتی ندارم. این برداشت اشتباهی از نگرش من است. من در کتاب «پندار خدا»‌گفته ام که در یک مقیاس هفت نمره ای، که در آن 1 به معنی این است که 'می دانم خدا وجود دارد' و 7 به معنی این است که 'می دانم که خدا وجود ندارد' ، من به خودم نمره 6 می دهم.

مجری: خب پس چرا به خودتان اگنوستیک نمی گویید؟

داوکینز: می گویم. اما فکر می کنم که...

مجری [با خنده]: شما مشهورترین بیخدای دنیا محسوب می شوید!

داوکینز: خب، من چنین لقبی به خودم نداده ام. [خنده حضار] الان به خودم نمره 6.9 می دهم [خنده حضار]

داور: اما شما یک برهان بوئینگ 747 را مطرح کرده اید تا نشان دهید که وجود خدا بسیار نامحتمل است...

داوکینز: به اعتقاد من وقتی درباره اگنوستیسیم حرف می زنیم بسیار مهم است بین این دو موضع تمایز بگذاریم: یکی اینکه 'نمی دانم وجود دارد یا نه. بنابراین این یک احتمال 50-50 است'. این یک نوع اگنوستیسیسم است که من قطعا قبول ندارم. من فکر می کنم فرد می تواند با تخمین های احتمالاتی با این مسائل برخورد کند و به اعتقاد من احتمال وجود هرگونه خالق ماوراءطبیعی خیلی خیلی کم است. بنابراین من فکر می کنم در مقیاس احتمالاتی بالا نمره من 6.9 است.

------

اما در مقیاس احتمالاتی هفت تایی برای باور به وجود خدا  در کتاب پندار خدا داوکینز نمره 6 این طور تعریف کرده :

6. احتمال خیلی پایین، اما بیش از صفر. بیخدایی در عمل. "نمی توانم قطعاً بدانم اما فکر می کنم که وجود خدا خیلی نامحتمل است، و زندگی ام را برپایه ی نبودن اش پی می گیرم.


می بینیم که سخن داوکینز در مناظره هیچ منافاتی با مطلب بالا ندارد. بنابراین تیتر دیلی میل جنجالی و بالقوه اشتباه برانگیز است (همان طور که اقتضای طبعیت جراید زرد و سطحی است). از طرف دیگر مومنان به ادیان هم دلیل موجهی ندارند که به خاطر بازگشت داوکینز به صراط مستقیم (!) یا حتی عدول او از مواضع بیخدایانه اش هلهله کنند. داوکینز همان که بود باقی مانده: کابوس جزم باوران مذهبی. 


---
برای مطالعه بیشتر:



۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

با مرده ریگ ادبیات دینی چه کنیم؟


به خاطر قرنها سیطره دین بر زندگی مردم ادبیات دینی هم جزء مهمی از زبان فارسی شده. خیلی از اصطلاحاتی که ما  به کار می بریم بدون اینکه خودمون بخوایم رنگ و بوی دینی یا اسلامی دارند. 
این ماجرا رو یه دوست برام نقل کرد:‌ یه نفر که تازه مسیحی شده بود و عشق میسیونری داشت  اومد و کلی برام روضه خوند که اسلام دین کثیفیه در عوض مسیحییت خیلی قشنگه و خداش خیلی عشقه و الی آخر. وقتی که موعظه اش تمام شد و خواست بره گفت کاری نداری؟ یا علی !

جاهای دیگه هم دیده ام که افراد دین ستیز دوآتشه ی کم سواد (بیخداهای آبادی به قول هیلری پاتنم؟)  از اصطلاحات ظاهرا منتاقضی مثل این استفاده می کنند:


والله کتاب نقد دین که زیاده...

 - یه بنده خدایی  بود که قبلا چند تا پست اینطوری گذاشته بود..

- ایول به این کتابای ضد دین!


بعضی ها معتقدند که باید به هر قیمت از هر نوع اصطلاحی که ریشه اسلامی-عربی داره خودداری کرد. این دسته که می شه اسمشون رو ارتدوکس های پاکزبانی گذاشت و معمولا بیشتر توی لس آنجلس و حومه پیداشون می کنید «سلام» رو هم جزء منهایت موکد می دانند و به جاش از «درود» استفاده می کنند. برای شخص من که با ایده های باستانگرا هیچ میانه ای ندارم البته این یک واکنش باستانگرایان اسلام ستیز بیشتر مایه تفریح است


من شخصا با گفتن سلام مشکلی ندارم چون هیچ مولفه اسلامی درش نمی دونم (سلام که مخفف سلام علیکم و رحمت الله  که نیست؟) اما یه مورد رایج دیگه که فکر کنم خیلی مواقع باعث زجر ایرانی های از دین بریده می شه خداحافظی کردن است که خیلی برای خودم پیش اومده. یعنی با دوستی که می دونم اون هم مثل خودم بیخداست صحبت می کنیم. وقتی می خواهیم صحبت رو تمام کنیم یک کم معذب هستیم و نمی دونیم چی بگیم. هر دو مون می دونیم که گفتم خداحافظ یک جورایی نامناسب و حتی مسخره است. می دانیم که  آلترناتیوهایی مثل «روزخوش» یا «بدرود» هست ولی خب انگار هر چیز دیگه ای غیر از «خدافظ» برای ختم کلوم بگیم یک مقدار تصنعی به نظر می آید. برای همین گفتگو در آخر یک کم اصطلاحا بکس وباد می کنه!

این معضلات زبانی نشون می ده که این اصطلاحات دینی چقدر چسبناک هستند. یعنی تغییرات زبان هم مثل اخلاق و سایر آداب قراردادی بشری با یک لگ (تاخیر زمانی) پشت سر تغییرات فکری مردم حرکت می کنه. ظاهرا کاریش هم نمی شه کرد. یک نمونه از این تغییرات goodbye ه که در اصل (یعنی تا قرن شانزدهم) بوده God By ye یعنی دست خدا به همراهت. اما بعدا تغییر شکل داده و الان دیگه هیچ بار دینی نداره.  

حالا اگر شما هم چنین تأملاتی داشتید خوشحال می شم پاسخ شما رو درباره این سوالها بشنوم:

- آیا به نظر شما ما به عنوان کسانی که از دین بریدیم باید از  کاربرد اصطلاحات دینی (مثل خداحافظ, والله, ای ولله و ...) خودداری کنیم؟ اگر آره چرا آره؟‌ اگر نه چرا نه؟
- اگر فکر می کنید کاربرد اصطلاحاتی که بار دینی دارند مناسب نیست، به نظرتون چطور باید اون ها رو جایگزین کرد و با چی؟